جدول جو
جدول جو

معنی علی قرمطی - جستجوی لغت در جدول جو

علی قرمطی
(عَ یِ قِ مَ)
ابن فضل بن احمد قرمطی. از کسانی است که مدتی بر یمن حکومت کردند. وی نخستین بار در سال 290 هجری قمری در کوه مسور (واقع در کوکبان یمن) شروع به دعوت برای مهدی منتظر (ع) کرد و عده کثیری از مردم قبایل به وی گرویدند و او زبید و صنعاء را نیز به تصرف آورد و ادعای پیغمبری کرد و مدت سیزده سال با قدرت تمام سلطنت داشت به طوری که مؤذن وی در اذان میگفت ’اشهد أن علی بن الفضل رسول الله ’. او ’مذیخره’ را که از اعمال صنعاء بود به پایتختی خویش انتخاب کرده بود و در سال 303 هجری قمری مسموم گشت و گویند که طبیبی بغدادی به نام ’شریف’ اورا مسموم کرد. (از الاعلام زرکلی چ دوم ج 5 ص 135)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ تِ مَ)
ابن محمد ترمذی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به منجیک. شاعر شهیر نیمۀ دوم قرن چهارم هجری. وی بعد از دقیقی شاعر، در دربار چغانیان به سر می برد و مداح آنان بخصوص امیر طاهر بن فضل بن محمد بن محتاج چغانی و امیر ابوالمظفر فخرالدوله احمد بن محمد چغانی بوده است. او شاعری زبان آور و سخن پرداز و نیکوخیال و بلیغ و نکته دان بود و علاوه بر آن در هجو و هزل نیز سرآمد شاعران عهد خود شمرده می شد. دیوان وی در قرن پنجم در ایران مشهور و مورد استفادۀ اهل شعر و ادب بود چنانکه ناصرخسرو داستان استفادۀ قطران شاعر را از آن دیوان درسفرنامۀ خود آورده است. رجوع به منجیک ترمذی و مآخذ ذیل شود: تاریخ ادبیات در ایران چ صفا ج 1 ص 382. لباب الالباب عوفی ج 2 ص 13. مجمعالفصحای هدایت ج 1 ص 506
ابن رزین ترمذی خراسانی، مکنّی به ابوالحسن. اصل او از ترمذبود و برخی او را هراتی دانند. وی استاد ابوعبدالله مغربی و مصاحب حسن بصری بود و مدت صدوبیست سال عمر کرد و در 225 هجری قمری درگذشت و در جبل الطور در کنار قبر ابوعبدالله مغربی دفن شد. (از صفهالصفوه ج 4 ص 140)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ رَ)
آق کرمانی. ملقب به نقشی. وی صوفی و شاعر و ساکن قسطنطنیه بود. در سال 1065 هجری قمری در کرمان درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ طُ)
ابن عتیق بن عیسی انصاری قرطبی. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و قاری بود و در علم کلام و اصول و طب و نظم شعر نیز دست داشت. وی نزد سلفی و دیگران تحصیل کرد و در کتاب تکمله، شیوخ او بالغ بر یکصدوپنجاه تن ذکر شده اند. او راست: بغیهالراغب و منیهالطالب. (از معجم المؤلفین از التکملۀ ابن ابار ص 674 و طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 555)
ابن محمد بن خلف اوسی قرطبی مالکی. مکنی به ابوالحسن. ادیب بود و در سال 526 هجری قمری درگذشت. او راست: التشبیهات فی اشعار اهل الاندلس. (از معجم المؤلفین)
ابن محمد بن یوسف بن مسعودقیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی (ابن محمد بن یوسف بن...) شود
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی بن احمد... شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
ابن عثمان بن نصر قرافی. مکنی به ابوالحسین. از متصوفۀ مشهور قرن چهارم هجری قمری وی زمان خلافت المقتدر باللّه و برخی دیگر از خلفای عباسی را دریافت وخود در دمیاط مصر میزیست و شاگرد ابوالحسن صائغ دینوری و ابوالخیر میناتی بود. او در سال 380 هجری قمری در سن 110سالگی درگذشت. و او را کراماتی است که در نامۀ دانشوران منقول است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 3ص 98 و ج 2 ص 394 ذیل ترجمه ابوسلیمان نیلی شود
ابن احمد قرافی انصاری مصری شافعی. متوفی در حدود سال 940 هجری قمری او راست: 1- الجواهر المکلله. 2- الصوارم الهندیه. 3- نفحات العبیر الساری. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 23)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اُ مَ)
ابن حسین بن علی بن حسین بن خلف بن محمد ارموی، مشهور به ابن قاضی عسکر و ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی. متولد سال 691 ه. ق. وی در سال 748 یا 757 یا 768 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: شرح المعالم، در اصول فقه. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنه ج 3 ص 41. شذرات الذهب ج 6 ص 183. کشف الظنون ص 1726. هدیهالعارفین ج 1 ص 722)
ابن احمد بن علی بن احمد ارموی حنبلی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 853 هجری قمری درگذشت. او راست: جواهر التبصره فی علم الرؤیا. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 730)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ)
ابن یحیی ارمنی، مکنّی به ابوالحسن. از فرماندهان عصر خلفای عباسی و اصل او از ارمن بود. پدرش به مناطق عرب نشین رفت لذا او در محیطی عربی پرورش یافت. و به فرمانروائی ثغور شام سپس ارمنستان و آذربایجان و آنگاه مصرتعین گردید. او را با رومیان جنگهای بسیاری روی دادو در سال 249 هجری قمری در یکی از این جنگها کشته شد. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 2 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ مَ)
ابن اسحاق برمکی. جابر بن حیان خراسانی کتابی در صناعت دارد که به نام وی کرده است. (از الفهرست ابن الندیم ص 501)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ رَ)
ابن احمد بن محمد بن طرطوسی حرمی، مکنّی به ابوبکر. وی از علمای قرن چهارم هجری و معاصر با المطیع و الطائع بالله عباسی بود. و زمان آل حمدان را نیز درک کرد. نشو و نمای او در طرطوس بود سپس به مکه رفت ودر آنجا مجاور شد و نزد عرفا به ’طاووس الحرمین’ مشهور گشت. و در سال 374 هجری قمری در آنجا درگذشت. و او را مریدان بسیار بود. (از نامۀ دانشوران ج 4 ص 62)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قِ)
ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد بن موسی بن احمد بن محمد بن اسحاق شیبانی قفطی مشهور به قاضی اکرم و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین. وی ادیب و نویسنده وشاعر و نحوی و لغوی و فقیه بود. در سال 568 هجری قمریدر شهر قفط از توابع صعید الایمن که جزء استان قنا در مصر است متولد شد و در قاهره پرورش یافت آنگاه به حلب رفت و در آنجا عهده دار وزارت شد و در رمضان سال 646 هجری قمری در این شهر درگذشت. او راست: 1- اخبارالعلماء باخبار الحکماء، مشهور به تاریخ الحکماء. 2- الاصلاح لما وقع من الخلل فی کتاب الصحاح للجوهری. 3- الدر الثمین فی اسماء المصنفین. 4- الکلام علی الجامع الصحیح للبخاری. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 277 و الوافی صفدی ج 12 ص 232 و معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 175 و تاریخ مختصر الدول ابن عبری و بغیهالوعاه سیوطی ص 358 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5). و نیز رجوع به ابن القفطی (جمال الدین ابوالحسن علی...) و مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 304 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ رَ)
ابن رفاعۀ قرظی. وی را از انصار ذکر کرده اند. (از الاصابۀ ابن حجر ج 4 قسم اول)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ رَ)
ابن هند قرشی. مکنی به ابوالحسن. از مشایخ طریقت فارس در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری قمری بود. رجوع به ابوالحسن (علی بن هند...) و نامۀ دانشوران ج 3 ص 34 شود
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی. مکنی به ابوالحسن وملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. رجوع به علی طاهری (ابن طاهربن...) شود
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن جارالله بن محمد بن ابی الیمن بن ابی بکر بن علی بن محمد بن محمد بن حسین بن احمد قرشی مخزونی حنفی. مشهور به ابن ظهیره. رجوع به علی مخزومی شود
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی. مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
ابن داود بن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم...) شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی بن ابی حزم شود
ابن عبدالکریم بن محمد بن محمد بن علی بن عبدالکریم قرشی زبیدی بصری. ملقب به زین العابدین. رجوع به علی بصری شود
ابن عبیدالله بن حرث بن رحضه بن عامر بن رواحه بن حجر بن معیص بن عامر بن لؤی قرشی عامری. رجوع به علی عامری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ / قُمْ می)
ابن حیدر بن علی منعل قمی. ملقب به نورالدین. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او راست: 1- شرح مبادی الوصول علامه. 2- نهایه الاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال ابن مطهر، در علم رجال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 749) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 279)
ابن حسین قمی شیعی. ملقب به نورالدین. وی در سال 972 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نهایهالاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه. رجوع به ابن بابویه و علی (ابن حسین بن...) شود
لغت نامه دهخدا